طاعت مقبول(فقط خدا)
شاید سالها به عبادت خدا مشغول بوده ایم، سالها نماز و روزه و سالها صدقه و انفاق ، چه بسیار اعمالی که به عنوان مسلمانی و به قصد رضای خدا انجام داده ایم؟!
چه دروغها که از آنها پرهیز نموده ایم، چه خیرخواهی ها که نکرده ایم، چه نماز شبها و چه و چه ....
ولی آیا براستی اگر این اعمال خود را به زیر ذره بین برده و با چشم دل به آنها بنگریم چه قدر از آنها تنها و تنها برای خداوند متعال بوده است؟ چقدر برای «خدا» و چقدر برای «خود»ها!!؟
چقدر از روی عشق الهی و اخلاص و چقدر به خاطر دل خویشتن و یا رضای دیگران؟
چقدر پای دنیای خویش در میان بوده و چقدر پای دنیای دیگران و چقدر رضای حق تعالی؟
چقدر از اعمالمان با توجه به مصلحت آخرت و تنعم در بهشت و لذت بردن از لذایذ آن صورت پذیرفته است؟ چقدر از گناهان را تنها برای در امان ماندن ار آتش دوزخ ترک کرده ایم؟
آری در یک نگاه دقیق و منصفانه کاملا روشن است که بسیاری از اعمالمان تنها و تنها برای خویشتن خویش بوده است ونه برای خداوند متعال!!
عملی که برای پاداش گرفتن صورت گرفته باشد، برای پاداش و جایزه بوده نه برای کسب رضای خدا.
عملی که برای مصونیت از عذاب الهی صورت گرفته است، برای حفظ خود بوده نه جلب رضای او.
به راستی اگر نماز، واجب نبود چند نفر از ما نماز می خواندیم و او را پرستش می کردیم؟! شاهدش تعداد نمازهای مستحبی که می خوانیم – و یا نمی خوانیم-!
اگر روزه واجب نبود چند نفر از ما برای مبارزه با نفس روزه می گرفتیم!؟ شاهدش روزه های مستحبی که گرفته ایم!
اگر به ما پاداش نمیدادند چقدر به فقرا کمک می کردیم؟ چقدر خیرخواه مردم بودیم؟ دست چند نفر را گرفته و از زمین فقر و مشکلات بلند می کردیم؟ چند دختر دم بخت را با تهیه جهیزیه یاری رسانده وبه خانه بخت می فرستادیم؟
چقدر در ساختن مساجد و مدارس و بیمارستانها و ... تلاش می کردیم؟
و....
و اگر جهنمی در کار نبود چقدر زبان خود را از ریختن آبروی مردم و یا آزار های لسانی حفظ می کردیم؟ چقدر نگاه خود را از حرام می پوشاندیم؟ و ...
آری ما انسانها تنها و تنها تاجرانی معامله گر هستیم، معامله گرانی سود اندیش، معامله گرانی مانند دیگر معامله گران با این تفاوت که آنها نقد طلبند و ما به نسیئه نیز راضی گشته ایم. آنها سود خود را تنها در دنیا جستجو می کنند و ما در دنیا و آخرت!، آنها در ازای پول، پول می طلبند، در ازای خرج کردن لذت نقد می خرند، در ازای از دست دادن «خود» بدست آوردن دنیا را خواهانند و ....
و ما در ازای پول، نعمتی بهشتی، در ازای خرج کردن، لذتی نسیئه و در ازای از دست دادن خود، بدست آوردن آخرت را خواهانیم ولی در اینکه هر دو تاجریم و معامله گر فرقی نیست.
کدام عمل ما تنها و تنها، خالص برای خدا بوده است و بس؟!.
اگر بگویند: هر کار خوب و بدی کنید در هر صورت به بهشت می روید؛ اگر بگویند هر کار خوب و بدی کنید در هر صورت به جهنم می روید؛ و یا اگر بگویند تنها در همین دنیا سود می برید و در آخرت خبری نیست باز چند نفر از ما دین دار هستیم و بنده؟
چه کسی می تواند ادعا کند که این گونه است؟ چه کسی می تواند ادعا کند که تاجر نیست؟
سخت است و برای خیلی ها غیر ممکن و شاید تنها کسانی که با جسارت و صداقت می توانند چنین ادعایی داشته باشند، معصومین علیهم السلام و در راس آنها علی علیه السلام باشند. همو که فرمود:
«برخی خدا را از ترس دوزخ می پرستند این است عبادت بردگان ؛ برخی خدا را از شوق بهشت می پرستند این است عبادت تاجران و تنها عده ای خداوند متعال را برای آن می پرستند که او را سزاوار پرستش یافته اند این است عبادت احرار و آزادگان. »
همو که فرمود: حتی اگر مرا در دوزخت در افکنی باز با صدای بلند فریاد برمی آورم : «دوستت دارم و (.....دعای کمیل)
همو که ضربت شمشیرش در روز جنگ خندق برابری با عبادت جن و انس می نماید.
همو که می فرماید: «اگر همه ی آسمانها و زمین را به من بدهید تا در ازایش پوست جوی را از دهان مورچه ای بگیرم اینچنین نخواهم نمود.»
آری تنها انسانهای کامل و وارسته اند که می توانند مدعی باشند و بر ادعای خود گواه صادق ارائه نمایند.
اما غرض از نگارش این سطور چیز دیگری است. غرض نگارنده این است که ای برادر و ای خواهر گرامی!
آب دریا را اگر نتوان کشید- هم به قدر جرعه ای باید چشید
اگر نمی توانیم همه اعمال خود را خالص برای رضای خدا انجام دهیم - که البته چنین انتظاری نیز از ما نرفته و آن مهربان بی همتا چنین چیزی نخواسته- و اگر اکثر و یا همه اعمال ما تنها برای خویشتن خویش است؛ چرا تلاش نکنیم که گهگاه عملی و لو کوچک را تنها و تنها برای رضای او و نه چیز دیگر انجام دهیم؟!
مگر نشنیده ای که زنی به خاطر آب دادن به سگی تشنه آمرزیده و بهشتی شد؟! و مگر نشنیده ای که شخصی به خاطر برداشتن شاخه ای خار از راه مسلمین بهشتی شد؟!
مگر نشنیده ای که مردی به خاطر رفع گرسنگی ماده سگی با دادن قرص نان خویش به او آمرزیده شد و ....
اکنون که چنین خدایی داریم آیا سزاوار نیست که «گاه» و تنها «گاه»ی برای جلب محبت او عملی انجام دهیم؟!
چه بسیارند نمازها ، روزه ها، عبادات شبانه، انفاق ها، صدقات، صله رحم ها و ... که در روز قیامت به پشیزی نیارزیده و در آتش دوزخ ریخته می شوند؟
اعمالی که تنها پوسته ی عبادت را یدک کشیده و از مغز عبادت تهی بوده اند؛
اعمالی که برای رضای او نبوده و تنها برای تشفی دل و یا ارضای هوی بوده اند؟
پس بیاییم تلاش کنیم با یافتن عملی اندک و کوچک! که برای رضای او انجام می دهیم بندگی خود را اثبات نماییم، و به خود ثابت کنیم که «او را دوست داریم» و چون او را دوست داریم بندگی او را برگزیده ایم. بیاییم تلاش کنیم شخصی را تنها برای رضای او ببخشاییم و لو او را مستحق ندانیم، بیاییم با خویشاوندانی صله رحم کنیم که از ما بریده اند و ما را رها ساخته اند، بیاییم از کسی بگذریم که با همه ی توان و آگاهانه به ما ظلم نموده است؛ بیاییم دست کسی را بگیریم که به ما پشت پا زده است؛ بیاییم دوستدار کسی باشیم که کینه ما را به دل گرفته است، به کسی محبت کنیم که به ما جفا نموده است؛ همسایه ای را اکرام نماییم که ما را آزرده است.
بیایید کاری کنیم که «دل»مان نمی خواهد بلکه «خدا»یمان می خواهد، کاری کنیم که سودی برای ما جز رضای خدا نداشته باشد نه آنکه به قصد تجارت و سودبری بوده باشد.
بیایید کاری کنیم که «عاقلان» نمی کنند بلکه «عاشقان» می کنند کاری کنیم که «دنیا طلبان نادان» و «آخرت طلبان غافل»، نادانمان بیانگارند.
بیایید گاه کاری کنیم تا از راه «دل» به او برسیم نه از را ه «عقل»!!
آری دین تنها این نیست که اندکی خم و راست شویم؛ زبانی را کنترل نموده و چشمی مهار سازیم، دین تنها این نیست که گمان بریم «دعای کمیل»ی خوانده و «قرآن»ی به سر گرفته ایم. دین آن نیست که «دل» از ما راضی باشد؛ که این،
«دل داری» است و نه «دین داری».
دین آن نیست که هر جا به مصلحتمان باشد تدین پیشه سازیم و هر جا سودی نداشت!!- البته به زعم ما- وارد نشویم.
بیایید تا بگردیم و بیابیم، بگردیم و چنین اعمالی را از میان دیگر اعمال یافته و به آنها عمل کنیم و بدانیم: دین داری با سود جویی و دل خواهی فرق دارد؛ دین داری یعنی «بندگی» و بندگی یعنی «سرسپردگی» ، سر سپردگی یعنی «بی اختیاری» و بی اختیار یعنی کسی که تنها به آنچه از جانب صاحب و مولایش برای او «اختیار» شده است، می اندیشد و بس.
اختیاردار او تنها خداست و نه غیر او، و تنها در این صورت است که «بنده ایم» و شایسته ی لقاء حضرتش و در غیر این صورت تنها «بازنده ایم» و در بند هواهای نفس و پاگیر باتلاق عفن دنیا.
به امید آنکه بنده باشیم تا آزاد گردیم.
============================
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |